......آموزشیاران پرچمداران سوادآموزی
بسوی نوربا سوادآموزی با عزم ملی و مدیریت جهادی

نشان سازمان نهضت سواد آموزی

بنام خدا

خاطرات سرگذشت روزهایی است که انسان در زندگی سپری می کند خاطرات شیرین دوست داشتنی هستند وماند گار .وخاطرات تلخ نفرت انگیز هستند وبا ز بیاد ماندنی/اما از هزاران خاطرات تلخ وشیرین دوران ده سال اموزشیاری خاطره ی مادر بیسواد ی بود که با ثبت نام ایشان در کلاس دوره مقدماتی جز سواد اموزان مرتب ومنظم بود که هر روز در کلاس درس حاضر میشد این خانم بنا م ح/ حسین جانی بود که چهل ونه سال از عمرش می گذشت ولی الان احساس نیازکرده بود که سوا د بیاموزدبرای همین با حضور بموقع در کلاس وتمرین تکرار درسها واز طرفی تشویق همسرش برای یادگیری درس وسواد توانست خیلی زود با اموزش خواندن ونوشتن اشنا شده تا زمانی که بعد از سه ماه یک روز با خوشحالی به کلاس امد ودر حالی که از من اموزشیار تشکر میکرد خاطره روز قبل خود را برای سواداموزان دیگر تعریف کردخانم حسین جانی گفت که دیروز برای رفتن به بانک صادرات با همسرم ازمنزل بیرون رفتیم بعددرشهر برای پیدا کردن بانک خیلی گشتیم همسرم بیسواد بود وجایی رانمی شناخت قرار بود در بانک برایم حساب پس انداز باز کند که نمی توانستیم بانک را پیدا کنیم چه برسد به اینکه کار اصلی دیگری داریم وان افتتاح حساب بود با این فکر و خیالات بودیم که به ما ادرس این اطراف را داده بودن پس چرا دور خودمان می چرخیم از کسی هم سوال نکردیم همسرم که هرجایی را نگاه میکردولی نمیشاخت چون سواد نداشت من دقایقی کنجکاوانه اطراف را نگاه کردم خیابانهای شهر پر از تابلوهای کوچک وبزرگ بود با دقت که نگاه کردم تابلوی بانک صادرات را دیدم احساس کردم صداهای حروف نوشته شده مرا بطرف خود جلب می کنن باچسباندن حروف کلمات به هم باخوشحالی عجیبی بلند گفتم مرد بیا بانک صادرات اینجاست که با خوشحالی ومغرورانه به داخل بانک رفتیم درانجااز من سوال کردن مادر میتونی اسمت رو بنویسی وامضاکنی که با اراده کامل گفتم بله اسمم را نوشتم وامضا کردم چون از قبل برای نوشتن اسمم و امضا خیلی در کلاس وخانه تمرین کرده بودم خلاصه حساب پس انداز باز کردیم و با افتخار در وجود خودم هم توانستم کارم راانجام بدهم وهم درکنار همسرم سربلند باشم که من 49ساله بیسواد هم بالاخره باسواد خواندن ونوشتن میتوانم تاحدودی مفید برای خانواده باشم /خانم حسین جانی اینها را که میگفت اشک شوق از چشمانش می ریخت ومی گفت ان روزاز بهترین روزهای عمرم بود که همیشه از بیاد اوردنش لذت خواهم برد وبرای خانم محمدی که اینقدر حوصله داشته که من 49 ساله را اموزش داد تا به چنین لحظات شیرینی برسم همیشه دعای خیر دارم اما این بهترین خاطره ای بود که از ده سال خدمت دراین نهاد مقدس را داشته ام که توانسته بودم کلمه ای بیاموزم . وپایان سخن اینکه بر امام خمینی که بنیانگذار این نهضت بزرگ بوده سلام ودرود میفرستم که بانهضت عظیم خویش جهل وبیسوادی را ریشه کن کردندتااسلام ناب محمدی برای همیشه تاریخ زنده بماند...........

 

 

 

خاطره ای از:دوران اموزشیاری

مریم محمدی: از شهرستان آبیک: استان قزوین




تاریخ: یک شنبه 6 مهر 1393برچسب:خاطره ای از:دوران اموزشیاری----,
ارسال توسط شبنم مختاری

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 40 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 600
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


حذف لینک مخفی ما حرام بوده و عواقب اخروی خواهد داشت

   السلام علیک یا سلطان خراسان

height="300" style="position:fixed; right:0px; top:0px; margin:0px; padding:0px"> Fixed Pic by www.1abzar.com ---> دریافت کد خداحافظی

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

t
khabarkhoon.com
تاریخ روز
=367DB3&kadr=1&shahr=17-1">